سبکی متفاوت از زندگی؛

جور دیگر باید زیست!

جریان زندگی، هر روز انتخاب‌های زیادی را پیش روی ما قرار می‌دهد:

قهوه خود را همراه شیر بنوشیم یا شکر؟
با ماشین شخصی به محل کار برویم یا حمل و نقل عمومی؟
تیپ اسپرت داشته باشیم یا رسمی؟
ماشین چه رنگی بخریم؟
دیوارهای خانه را چه رنگی کنیم؟

سبک متفاوت زندگی

سوالات مختلف زندگی را که مرور می‌کنیم، خیلی از آنها نتایج از پیش تعیین شده‌ای دارند؛ چون ما یک سلسله قوانین خاص در زندگی داریم که باید آنها را رعایت کنیم.

قهوه را با شیر می‌خوریم چون کمتر از شکر چاق کننده است. با ماشین شخصی به محل کار می‌رویم چون حوصله شلوغی مترو را نداریم. کفش کالج می‌پوشیم و رنگ آن را با کروات‌مان ست می‌کنیم چون این استایل، مد روز است! ماشین سفید می‌خریم چون خرید و فروش آن راحت‌تر است. رنگ سفید را برای دیوارهای خانه انتخاب می‌کنیم چون قابلیت هماهنگی با هر نوع دکوراسیونی را دارد.

مجموعه همین انتخاب‌های کوچک و بزرگ است که در نهایت سبک زندگی ما را شکل می‌دهد. همین انتخاب‌هایی که باعث می‌شود چندین ساعت در ترافیک بین محل کار و زندگی معطل شویم. انتخاب‌هایی که باعث می‌شود جاده تهران- شمال در تعطیلی‌ها غلغله شود. انتخاب‌هایی که باعث می‌شود کلی پسر جوان با مدل موی خامه‌ای در اطرافمان ببینیم. و البته بی نهایت اتومبیل سفید در شهر! در نهایت، ما آدم‌هایی خواهیم بود با انتخاب‌های یکسان و سبک زندگی شبیه به هم…

به طور کلی، سبک زندگی یک تصویر نهایی است که جزئیات کوچک زندگی روزمره ما، پیکسل‌های آن را تشکیل داده‌اند. سبک‌های زندگی انگیزه ها، نیازها، خواسته‌ها و احساسات را با هم ترکیب می‌کنند. در واقع، سبک زندگی ما به احساس خوشبختی و آرامش ما مربوط می‌شود. هر کسی می‌تواند آنطور که می‌خواهد زندگی کند. بنابراین، نحوه زندگی شما در حال حاضر، صرف نظر از اینکه آن را دوست دارید یا نه، همان چیزی است که شما برای زندگی‌تان انتخاب کرده‌اید. شاید این زندگیِ ایده‌آل‌تان نباشد، اما به هر حال سبک زندگی شماست.

گاهی پیش می‌آید که خودمان را با شخص دیگری مقایسه کنیم و این فکر به ذهنمان خطور کند که کاش می‌توانستیم مثل او زندگی کنیم. گاهی وقت‌ها کارهایی را طی زندگی روزمره خود انجام می‌دهیم که هیچ علاقه‌ای به انجام آنها نداریم. مثلا هر روز سر کاری می‌رویم که آن را دوست نداریم. با افرادی در ارتباط هستیم که از آنها حس و انرژی منفی می‌گیریم. و خیلی دوست نداشتن‌های دیگر…

وقتی این جزئیات را در کنار هم قرار می‌دهیم و به یک تصویر کلی‌تر از زندگی خود می‌رسیم، با این سوال مواجه خواهیم شد که آیا این راه و روش مورد علاقه ما برای زندگی‌ست؟ اگر کمی در گذشته کنکاش کنیم، متوجه خواهیم شد خیلی از تصمیماتی که در طول زندگی گرفته‌ایم تحت تاثیر چارچوب‌های ذهنی از پیش تعیین شده و به صورت ناخودآگاه بوده است. تصمیمات روزمره‌ای که به تدریج، سبک زندگی ما را ساخته‌اند. سبک زندگیِ بسیاری از ما چیزی نیست که خودمان انتخاب کرده باشیم، بلکه به مرور زمان و تحت تاثیر عوامل مختلف مثل خانواده، دوستان، محل زندگی و… شکل گرفته است.

اشتباه نکنید! این تفکر به معنی کمال گرایی نیست. به هیچ وجه. این فقط مربوط به انتخاب سبک زندگی شخصی سازی شده و رها کردن کارهایی است که انجام آنها برایمان ملال آور است. این در مورد لذت بیشتر از جریان زندگی و انجام دادن کارهایی است که دوست داریم؛ مثل کمک به دیگران، وقت گذراندن با عزیزانمان، خلق تجربه‌های جدید جدید و هر چیز دیگری که احساس شادی و رضایت را به ما خواهد داد. و در نهایت می‌توانیم به خودمان بابت کسی که هستیم، افتخار کنیم.

این سوال را از خود بپرسیم که آیا واقعا من نمی‌توانم بهتر از این زندگی کنم؟ اگر جواب این سوال مثبت بود، به این فکر کنیم که سبک زندگی مورد علاقه‌مان چیست؟ و این اولین قدم به سمت زندگی دلخواه است.

هرکدام از ما به زندگی خودمان معنی می‌بخشیم  و آن را طراحی می‌کنیم. ما هر روز صبح نحوه‌ی بیرون آمدن از تخت‌خواب و بیدار شدنمان را طراحی می‌کنیم. ما کمد لباس‌مان، غذایی که می‌خوریم و کاری که می‌کنیم، نحوه‌ی ارتباط و معاشرت‌مان را طراحی می‌کنیم.

اگر سبک زندگی فعلی خود را دوست دارید و احساس فوق‌العاده‌ای در زندگی‌تان جریان دارد، شما به معنی واقعی یک آدم خوشبخت هستید. اما خیلی از ما جزو این دسته قرار نمی‌گیریم و معمولا این احساس را داریم که باید چیزی یا چیزهایی در زندگی‌مان تغییر کند. خب پس معطل چی هستیم؟ قواعد زندگی روزمره را فراموش کنیم و طوری زندگی کنیم که دوست داریم. اما معمولا به این مرحله که می‌رسیم و کمی به چیزهایی مثل موقعیت کاری، مسائل اجتماعی، برخورد خانواده و… فکر می‌کنیم، کل قضیه‌ی تغییر کنسل می‌شود!

بله! کاش تغییر کردن به اندازه نوشتن این کلمه راحت بود! ایجاد عادت های جدید و تغییر در سبک زندگی، می تواند حسابی ما را به چالش بکشد. اینجا همان نقطه جدایی است. جداییِ آنهایی که ترجیح می‌دهند خودشان را به چالش بکشند از آنهایی که ترجیح می‌دهند در منطقه امن خود باقی بمانند. انتخاب با شماست. اگر جزو گروه اول هستید، ادامه این مطلب کمکتان می‌کند تا سبک زندگی خودتان را طراحی کنید.

طراحی سبک زندگی، تجسم تلاش شما برای طراحی زندگی دلخواه‌تان است. پس قبل از هر چیزی باید آنچه را که باعث لذت، افتخار و غرور شما می‌شود، شناسایی کنید. اصلا نگران این نباشید که این‌ها با وضع موجود زندگی‌تان متفاوت باشد، چون اصلا قرار نیست در وضع موجود باقی بمانید. اینکه والدین شما در یک شهر کوچک زندگی می‌کردند، در 17 سالگی ازدواج کردند و به مدت 30 سال کارمند بوده‌اند، به این معنی نیست که شما نیز باید همین کارها را انجام دهید!

برای شروع، از خودتان سوال کنید که می‌خواهید چجور آدمی باشید و دوست دارید زندگی‌تان چطور باشد. به بهترین و صادقانه‌ترین شکل به این سوال پاسخ بدهید، چون قرار است بعد از مدتی تبدیل به همین آدم شوید. خیلی از ما وقتی صحبت از تغییر می‌شود، به چیزهایی فکر می‌کنیم که می‌توانیم در دنیای بیرون تغییرشان دهیم. در حالی که تغییرات درونی مهم‌ترین چیزیست که باید اتفاق بیفتد. بنابراین، باید از خصوصیات آدمی که قرار است به آن تبدیل شوید کاملا آگاه باشید و تغییرات درونی لازم برای رسیدن به آن خصوصیات را بپذیرید.

در حال حاضر چیزهای زیادی در زندگی‌تان وجود دارد که به نوعی مانع شما برای تغییر سبک زندگی هستند. این‌ها ممکن است شامل افراد، افکار، رویدادها، عادت ها و هر چیز دیگری شود. شما باید این موارد را از زندگی خود حذف کنید، زیرا آنها جایی در سبک زندگی ایده آل شما ندارند. تا زمانی که این عادت‌های منفی که جریان زندگی آنها را به ما تحمیل کرده‌اند کنار نگذاریم، نمی‌توانیم سکان‌دار کشتی زندگی خود باشیم. مثلا اگر زمان زیادی را در طول روز به تماشای تلویزیون اختصاص می‌دهید، باید به مرور، عادت‌های مثبت و مفید را جایگزین این کار کنید. کم کردن زمان تماشای تلویزیون می‌تواند یک تغییر مثبت و مهم در زندگی باشد.

برخی کارها هستند که اگر آنها را تبدیل به عادت کنید، باعث ایجاد زنجیره‌ای از فعالیت‌های مفید خواهند شد. مثلا اگر صبح زود از خواب بیدار شدن را تبدیل به یک عادت کنید، احتمالا کارهای دیگر مثل ورزش صبحگاهی، دوش گرفتن و خوردن یک صبحانه کامل و سالم هم به مرور وارد برنامه روزانه شما خواهند شد. بعضی عادت‌ها مثل سحرخیز بودن، کار کردن، تغذیه سالم، کتاب خواندن قبل از خواب و… می‌تواند تاثیری معجزه آمیز داشته باشد.  هرچه زودتر چنین عادت‌هایی ایجاد کنید، بهتر است. به محض اینکه چنین عادت‌هایی را ایجاد کنید، سایر جنبه‌های زندگی‌تان نیز بهبود پیدا خواهند کرد.

نکته مهمی که در مورد این عادت‌ها وجود دارد، پایبند بودن به آنهاست. تصمیم بگیرید که این کارها را به عادت‌های مادام العمر تبدیل کنید. حتی اگر در تعطیلات هستید، حتی بعد از اینکه روز خوبی را پشت سر نگذاشته اید، حتی وقتی حال خوبی ندارید و همه چیز برایتان بی معنی به نظر می رسد، باز هم دست از انجام این کارها برندارید.

حالا که موارد منفی و غیرضروری را از زندگی خود کنار گذاشته و عادت‌های مثبت را ایجاد کرده‌اید، وقت آن رسیده که چیزهای جدیدتری را امتحان کنید. باید چیزهای مختلفی را امتحان کنید تا در نهایت بفهمید که چه چیزی و چه کاری برای شما بهتر است. ممکن است در این راه بارها و بارها شکست بخورید اما به یاد داشته باشید که هیچ معلمی بهتر از تجربه وجود ندارد.

این آزمون و خطا می‌تواند در مورد شغل شما، روش درست کردن یک غذا، تفریحات، عادت‌های روزانه و هر چیزی دیگری باشد. زمانی که بفهمید به چه چیزی اشتیاق دارید و وقت، انرژی و تلاش خود را به آن اختصاص دهید، می‌توانید در آن کار، بهترین شوید و حتی آن را به شغل خود تبدیل کنید. و این دقیقا همان چیزیست که کاملا با زندگی ایده‌آل شما مطابقت دارد.

همیشه و در هر حالی، حتما یک یا چند هدف مختلف در ذهنتان داشته باشید. این هدف می‌تواند صرفه جویی در هزینه‌های ماهانه باشد یا سفر به دور دنیا! یا شاید هم جاه طلبی شغلی! اگر هیچ هدف یا رویایی نداشته باشید، به سرعت گرفتار جریان روزمرگی‌ها شده و انگیزه‌های خود را برای تغییر از دست خواهید داد. سعی کنید بعد از مدتی، اهداف جسورانه‌تری انتخاب کرده و سبک زندگی‌تان را بر اساس دست‌یابی به رویاهایتان طراحی کنید. حتی لحظه‌ای از اهداف و رویاهایتان کوتاه نیایید، چون نتیجه این کار چیزی جز بازگشت به سبک زندگی قبلی‌تان نیست.

می‌بینید که ساختن یک سبک زندگی متفاوت، غیرممکن نیست و فقط نیاز به اشتیاق شدید و تلاش برای رسیدن به آن دارید. در نهایت، تمام این تلاش‌ها و چالش‌ها قطعا ارزش این را دارد که سبک زندگی مورد علاقه خودتان را داشته باشید.

اگر مراحل قبلی را به خوبی طی کرده باشید، الان آمادگی این را دارید که در انتخاب‌های خود جسارت بیشتری به خرج دهید. جسارت نه به این معنی که تصمیمات عجیب و غریب بگیرید و به هر قیمتی خاص باشید. بلکه به این معنا که در انتخاب‌ها و تصمیمات خود، از تفکرات معمول فاصله بگیرید. مثلا اگر یک اتومبیل قرمز رنگ را دوست دارید، صرفا به خاطر اینکه خرید و فروش آن سخت‌تر است، قید خریدش را نزنید. یا اگر خواستید بعد از سال‌ها مدل موی خود را تغییر دهید، نگران واکنش همکارانتان نباشید.

مهدی میکائیلی هستم یا به قول دوستان نزدیکم میکا! به خودم میگم مهندس محتوا... همیشه از چیدن چیزها کنار هم لذت میبردم؛ حالا می‌خواست چیدن قطعه‌های پازل کنار هم باشه، یا چیدن ترکیب یونایتد تو بازی فیفا یا چیدن نت‌های موسیقی کنار همدیگه. اتفاقا رشته دانشگاهیم کاملا به این علاقه ربط داشت. مهندسی شهرسازی؛ علم چیدن اجزای مختلف شهر کنار همدیگه. تو یه چیز دیگه هم خوب بودم؛ نوشتن. فکر کردم بد نیست این دو تا رو به هم پیوند بزنم. همین کارو کردم شد هنر چیدن کلمات کنار هم، به میزان کافی دانش بازاریابی محتوایی هم بهش اضافه کردم، شد هنر درست چیدن کلمات کنار هم. این شد که الان مدتهاست به جای شهر و ساختموناش، دارم زمینه و محتوا رو مهندسی میکنم.

All author posts
SCROLL UP