هدیه تولد سی سالگیام به من، استقلال بود. شروع دههای جدید از زندگیام را در خانهای جدید و مستقل شروع کردم. بارها و بارها رویای خانهای کوچک، سفید و بکر را پیش چشمانم ساخته بودم تا بالاخره در واقعیت جان گرفت. قرار بود گوشه و کنار این خانه با سلیقهی من چیده شود، میهمانیهای کوچک و خودمانی زیادی به این فضا جان بدهند و شادی عنصر اصلی خانهام باشد. اما راه زیادی داشتم تا به آنجا بگویم خانهی من. باید به او هویتی میبخشیدم شبیه به خودم. من با انتخاب کاغذ دیواری برای خانه کوچک خود شروع کردم.
فکر میکردم به عنوان انسانی مدرن که راه و روش زندگی هوشمند را خوب بلدم با ترکیب ذوق و سلیقهام و چند ساعت جتسجوی حرفهای در اینترنت، به راحتی میتوانم خانهام را همسو با ترندهای روز و صد البته دل خودم بچینم و لذت ببرم. مطمئن بودم که کاغذ دیواری جزیی از چیدمانم خواهد بود، اصلا رویایش را دیده بودم، اما چهجور کاغذ دیواری مناسب خانهی کوچک من بود؟
اول دست به دامن پینترست شدم که همیشه اینجور وقتها راهی جلوی پایم میگذاشت. این بار اما تنوع آنقدر زیاد بود که من هاج و واج ماندم و فکرکردم حتما نیاز به مشورت با یک متخصص دارم.
وقتی میگویم متخصص فکر نکنید منظورم فروشندههای سهروردی هستند، از راهنماییهای یک طراح داخلی جوان و مدرن کمک گرفتم که رویاها و انتظارات من از خانهام را خوب میفهمید.
متوجه شدم، نکات زیادی را باید در نظر بگیرم و حالا دلم میخواهد خیلی مرتب و کامل تجربهام را با شما به اشتراک بگذارم، تا وقتی مستقل شدید و خواستید بخشی از وجودتان را در خانه عزیزتان به نمایش بگذارید، یک قدم جلوتر باشید.
ابعاد و ویژگیهای خانه؛ حقیقتی انکارناپذیر
باید میپذیرفتم که خانهام کوچک است و دستم برای هر انتخابی باز نیست، نباید با انتخاب کاغذ دیواریهایی مات و پررنگ فضا را از آنچه که هست کوچکتر جلوه دهم. وقتی کاغذ دیواری مات باشد، نور بیشتری را جذب میکند و خانه را تاریک میکند. خانهی کوچک من فقط یک پنجره برای ورود نور دارد و من نباید زحمات پنجره را نابود کنم.
نقشهی خانه تقریبا مستطیل است و سقف کوتاهی دارد، طرحهای عمودی کمک میکند دیوارها کمی بلندتر نشان داده شوند. و اما موردی که هرگز به آن فکر نکرده بودم، کفپوش خانه بود که طرحی شلوغ داشت و من هم هزینهی تعویضش را نداشتم، پس مجبور بودم کاغذ دیواری را با طرحی ساده و خلوت انتخاب کنم.
بگو دنیایت چه رنگیاست تا بگویم کیستی؟
خب من همیشه آدم رنگیرنگی به حساب میآمدم، دلم میخواست خانه جان داشته باشد، اما حواسم را خوب جمع کردم، چون رنگهای گرم، خانه را کوچک و خفه میکردند و برعکس سردها، فضا ایجاد میکردند. یعنی طیفهایی از سبز و بنفش و آبی کار من را راه میانداختند. رنگهای اکتیو و شاد با روحیهی رویاپرداز من و اتمسفر شاد دورهمیهای صمیمانه با دوستانم جور در میآمد.
طرحدار یا ساده
از همان اول میدانستم اصول هر چه که باشد من آدم طرحهای برجسته، کلاسیک، شلوغ و تکرارشونده نیستم، خدا را شکر اینجا دیگر خانه با من همراهی کرد و فهمیدم میتوانم برای کاغذ دیواری خانه کوچک خودم از طرحی بزرگ مثل یک گل یا چهره استفاده کنم که البته طرحهای بزرگ، اصطلاحا نزدیک دیده میشوند، انگار فضا تنگ میشود، طرحهای راهراه عمودی یا طرحهایی با الگوهای ظریف و ریز بیشتر به کارم میآمدند.
چه خبر از جیبت؟
خب رویاها به جای خود، اصول و قوانین چیدمان هم همینطور، اما مسئله مهم این بود که من چه میزان میتوانستم هزینه کنم؟ باید دقت میکردم که هزینه سر به فلک نزند و البته با انتخاب محصولی ارزان و بیکیفیت خودم را به دردسر نیندازم.
کاغذ دیواری را حداقل برای چند سالی میخواستم نگه دارم، پس باید به کیفیت و ماندگاریاش، جنسش، توانایی حفظ رنگ و قابل شستشو بودنش دقت میکردم. آسان بودن نصب آن را هم مدنظر قرار دادم.
دیوارها تاکید میکنند
بالاخره کاغذ دیواری، تنپوشِ دیوارها بود، آنها هم باید نظر میدادند. با بررسی بودجه، آنها رضایت دادند به توصیه دیزاینرها اعتماد کنیم و یک دیوار را به عنوان دیوار تاکیدی انتخاب کنیم. یعنی آن دیوار برای پوشیدن کاغذ دیواری کاندید شود و بقیه دیوارها که جثهی بزرگی هم نداشتند، از حقشان بگذرند.
در آخر اما من به رایِ سلیقهام اعتبار زیادی بخشیدم و سعی کردم همهی این نکات را هم در نظر بگیرم. شما فکر میکنید من چه جور کاغذ دیواری انتخاب کردم؟